بسم الله الرحمن الرحيم
براي شروع حركت در اين مسير طولاني ابتدا به عنوان اولين گام بايد مشخص كنيم كه آيا قرار گرفتن در اين مسير صحيح است ؟
آيا پروردگار جهانيان كه خالق هر چيزي است و تدبير امور از كوچكترين ذره تا عظيم ترين مخلوقات به دست اوست به ما به عنوان يك انسان تفحص و جستجو در وجودش و خدا بودنش مي دهد؟
آيا قداست و شانيت دين اسلام مستلزم پذيرش بي چون و چرايي دين پدر و مادري است ؟يا اين كه دين ما را آزاد گذاشته است تا خود با درايت و تعقل، مبنا و چهار چوب دين اسلام را بررسي كنيم و در صورت مطابقت با فطرت و عقل آن را بپذيريم.
براي پاسخ به اين سولات بايد نظر دين اسلام را با رجوع به قرآن و سنت يافت.
اما آنچه نظر قرآن است:
آيات متعددي در قرآن كريم انسان ها را به تفكر و تعقل دعوت كرده است (قل لا اقول لكم عندي خزائن الله و لا اعلم الغيب و لااقول لكم اني ملك ان اتبع الا ما يوحي الي قل هل يستوي الاعمي و البصير افلا تتفكرون )انعام /50(بگو به شما نمي گويم كه خزائن خدا نزد من است و علم غيب هم نمي دانم.نمي گويم كه فرشته اي هستم .تنها از چيزي پيروي مي كنم كه بر من وحي شده است.بگو آيا نابينا و بينا يكسان است؟آيا تفكر نمي كنيد؟) (ان في خلق السموات و الارض واختلاف اليل و النهار لايات لاولي الالباب)آل عمران/190(مسلما در خلقت آسمان و زمين و شب و روز نشانه هايي براي خردمندان است)همچنين در مومنون/68ونساء/82و…
آياتي نيز هست كه در برابر عقيده مشركان برهان خواسته است و آن ها را نهي كرده است كه دين پدر و مادري را بدون هيچ استدلال ومنطقي بپذيرند (قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين)بقره/111(بگو اگر راست مي گوييد برهان و دليل بياوريد)(و اذا قيل لهم تعالوا الي ما انزل الله و الي الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه آباءنا او لو كان آبائهم لا يعلمون شيا و لايهتدون )مائده/104(هنگامي كه به آن ها گفته مي شود كه بياييد به سوي آنچه از خدا نازل شده است و رسول مي گويند كفايت مي كند مارا آنچه نزد پدرانمان يافتيم .آيا هرچند پدرانشان چيزي نمي دانستند و هدايت نشده بودند؟)و زخرف/23و بقره/170
در آيات ديگر خود براي اثيات و حدانيت خدا برهان آورده است (لو كان فيهما آلهه الا الله لفسدتا )انبياء/22(اگر در آسمان و زمين خداياني مگر خدا بود قطعا آنها تباه مي شدند)ومومنون /91
در آياتي به اختيار داشتن انسان ها تصريح مي كند(آياتي كه جزاء در مقابل اعمال انسان ها قرار داده است (نجم/38تا41)واينكه هركسي بار خود را حمل مي كند(انعام/164) و بيان كردن راه و مختار بودن در انتخاب (انسان/3))
خدا در قرآن مي فرمايد اگر مي خواستم همه انسان ها را مجبور به ايمان آوردن مي كردم اما سنت الهي اين نيست(يونس /99)
اجبار در عقيده جايي در اسلام ندارد خدا مي فرمايد لا اكراه في الدين هيچ اجبار و اكراهي در پذيرش دين نيست و دنباله آن مي فرمايد :قد تبين الرشد من الغي چرا كه راه رشد و كمال از گمراهي مشخص شده است . يعني انسان با توجه به صفات و استعدادهايي كه كه خداي مهربان به او داده مي تواند سخن خدا را به وسيله فرستاده اش بشنود و راه صحيح را درك كند .
اما انچه نظر سنت است :
سنت يعني قول و وفعل و تقرير معصوم به معناي ساده تر آنچه از معصومين (ع) درقالب روايت به ما رسيده است.
بنابر اين ما با بيان احاديث ديدگاه معصومين را در اين مورد مشخص مي كنيم . در حديثي از امام كاظم آمده است:(در دين خدا تفقه و پژوهش كنيد كه فقه كليد بصيرت و متمم عبادت و سبب رسيدن به پايگاه هاي بلند و مقامات عالي در دين و دنيا است . وبرتري فقيه بر عابد همچون برتري خورشيد و ستارگان است .هر كه در دين خدا تفقه نكند خدا از عمل او خرسند نمي شود)(تحف العقول عن آل الرسول (ص)،حراني ، ص410)
در كتاب شريف اصول كافي (نويسنده آن محمد بن يعقوب كليني در عصر غيبت آن را نگاشته است و از معتبر ترين كتاب هاي روايي شيعه است )در جلد اول و سر آغاز تمام ابواب روايي، روايت هاي مربوط به عقل و جهل آمده است و اين نشان از اهميت دادن مكتب تشيع به تدبر و تعقل در امور ديني است. به عنوان نمونه:امام صادق (ع) از قول پيامبر اسلام (ص) فرمدند:چون كسي را پر نماز و روزه ديديد به او ننازيد تا بنگريد عقلش چگونه است(اصول كافي، تر جمه مصطفوي، ج1، ص31)
پس نه تنها اسلام اجازه تفحص و بررسي در اركان دين را مي دهد بلكه بالاتر تقليد در اصول دين را جايز و صحيح نمي داند و خواهان پذيرش دين از روي عقيده و باور است.